خــــــــــــداحـــــــــــــافــــــــــــظـــــــــی!!!!!!


بنام خداوند بخشنده مهربان

بوی باران می دهد باز ، لحظه های خداحافظي
سلام بده به شب ، به خواب ، دم دمای خداحافظي

چقدر معصومانه واژه ها را طی می کردی
حالا رسیدی به آخرین هجا های خداحافظي

دست هایت را موقع رفتنت خوب نگاه کن
ببین چقدر پاک و روشنست براي خداحافظي !

حالا که رفته ای واژه های تازه هم گریه می کنند
نگاه کن چه عالمی دارد این گریه های خداحافظي 

 

سلام به همه دوستان و همکلاسی های گرامی

خداوند منان را شاکرم که بر من منت نهاد تا بخشی از عمر خویش را در جمع با صفا و پر محبت شما همکلاسی های گرامی سپری کنم ، به یقین ادعا میکنم که در طول این مدت بهره فراوانی از آموزه های انسانی ،اخلاقی ،علمی و فنی شما همکلاسی های پرتلاش و اندیشمند محترم نصیب اینجانب شده است . ضمن عرض سپاس و قدر دانی از الطاف شما دوستان و همکلاسی های گرامی از خداوند متعال نعمات بی کران و استمداد و وپشتیبانی برای شما عزیزان آرزومندم . با امید به اینکه از صمیم قلب قصور اینجانب را بخشیده و این حقیر را حلال فرمایید ، و حال که در اخرین روز های ترم یک هستیم دو تا خواهش از شما دارم:

 

اول اینکه بهترین همکلاسی ترم یک (از هر لحاظ ؛اخلاق ، رفتار، جنبه و...)به نظر شما کیه؟

دوم اینکه یکی از خاطرات جالب ترم یک رو بنویسید!!!

  سرا پا اگر زرد و پژمرده ایم / ولی دل به پاییز نسپرده ایم
 چو گلدان خالی، لب پنجره / پر از خاطرات ترک خورده ایم
 اگر داغ دل بود، ما دیده ایم / اگر خون دل بود، ما خورده ایم
 دلی سر بلند و سری سر به زیر/ از این دست عمری به سر برده ایم



نظرات شما عزیزان:

حسین جدی
ساعت16:25---29 خرداد 1392
همه خوبند ولی من با افشین بیشتر حال میکنم


خاطره :اولین جلسه ای که رفتیم سر کلاس زبان استاده اومد روش کارشو توضیح داد و گفت به انگلیسی خودتونو معرفی کنید،از کجا اومدید، چند سالتونه و خودشم سوال میکرد درمورد رشته و یه چیزای دیگه یه پسره(تقریبا مرد) بود خیلی ادعا داشت فکر میکرد خیلی میفهمه سر هر کلاسی شروع میکرد چرت و پرت گفتن به این که رسید شروع کرد به معرفی خودش، من که با یه سری از بچه ها آخرکلاس داشتیم مسخره بازی می کردیم که یدفعی دیدم استاد به اون پسره با تعجب گفت with your five با دستشم عدد پنجو نشون دادو و گفت you came to mashhad with your five بعد پسره گفت با زنم اومدم. استاده گفت oh your wife کلاس رفت رو هوا. (به خاطرات پیوست)



پاسخ:این پسره کی بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ:حسین جدی: شما که نمیشناسید. وقتی میخواین پاسخ بزارید حتما اسمتونم بنویسید.


m.andalib
ساعت20:26---6 خرداد 1392
سلام
خدا قوت. وبلاگ خوبي داريد. اميدوارم تو كارتون موفق باشيد.
مدير وبلاگ "پرستاران توانمند ايران"


ali
ساعت19:07---5 خرداد 1392
انگار همین دیروز بود داشتیم دفترچه های کنکورو میگرفتیم و استرس داشتیم واسه عید چکار کنیم چجوری برنامه ریزی کنیم ..............

انگار همین دیروز بود که اولین جلسه با استاد عطاردی اومدیم سر کلاس و هیچ کسی همدیگرو نمیشناخت....

حالا کم کم ترم داره به اخراش میرسه و تموم میشه......................

این پستو گذاشتم تا بیاین باهم در مورد این ترم بحرفیم.................

استادامون.......! همکلاسی هامون.......!خاطرات خوب و بد مون از همدیگه.................!سوتی هامون ...........!ودر کل هر چی که یادمونه........

شاید فردا واسه گفتن این حرفا دیر باشه................


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : یک شنبه 5 خرداد 1387برچسب:, | 14:15 | نویسنده : |